شعر وغزلهای من

شعر چهار بیتی غزل

شعر وغزلهای من

شعر چهار بیتی غزل

اشعار مندرج در این وبلاگ متعلق به اینجانب می باشد و استفاده از آنها بدون ذکر منبع ممنوع است

پیام های کوتاه
  • ۱۸ تیر ۹۹ , ۰۳:۴۴
    فنا
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها

۴۲ مطلب با موضوع «عشق» ثبت شده است

تو نو بهار منی

همیشه کنار منی

در اوج بی قراری من

تویی که قرار منی

 

صدای پای نسیم

مرا به خاطره برد

میان خاطره ها 

تو در خیال منی

 

در این مسیر خطیر

پر از شرارت و گیر

تو آمدی چون شمس

و دستگیر من

 

خبر نداشت به عشق

زلال می شود آب

در آن میس و جامی

که می دهد صنمی

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۱۳
حسن ناظم

زندگی فرصت پرواز در آگاهی تو
با غم عشق نشستن
سر آواز تو بود
توی تنهایی کوچه
همه ی فکر و خیالم پی تو
تا ته کوچه دلم
محو تماشای تو بود
میزند باز در این باغ
قناری به هوایت چه چه
مرغ تنها به خیالش
همه سودای تو بود
چون که با عشق تو
پرواز کشیدم
سر هر کوی رسیدم
جلوه ای از هنر
خلقت بی تای تو بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۸ ، ۰۷:۳۴
حسن ناظم
غم عشق تو
به جان میخرم و
با غم مجنون چه کنم

سوختم در شب هجران
تو بگو من چه کنم
با دل پر خون چه کنم

گر مرا صبح دمی
زان دم عیساش نداد
زخم دل را چه کنم
واله و مفتون چه کنم

امد از دیر مغانم
خبری از دلدار
من عاشق صنما
چشم به ره
سر به گریبان چه کنم

گفتمش مرغ سحر را
که نخوان از یارم
خواند و اتش به دلم
سوختم اکنون چه کنم

شب وصل تو مگر
میشود این جان ندهم
سر به دار اند همه
گو منه افسوس چه کنم
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۸ ، ۲۲:۱۴
حسن ناظم
گفتم به تمنای تو ام ، جان به لبم ای گل زیبا
گفتا که نیابی تو مرا هرچه کنی صبر و تقلا
گفتم که حدیث می و مطرب من و ساقی
کم بود گلی تا که به عشقش بشود حل معما
گفتا که ز اسرار ازل ، یکی خلقت عشق است
باید بشوی کنده ازین خاک و بیایی به تماشا
گفتم که اگر دل بدهم قطع شود ریشه خاکی
گفتا که بیا زنده و جاوید شو در عالم بالا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۷ ، ۰۹:۵۰
حسن ناظم
گر ز حال من دل خسته ی بیمار بپرسید
دل داده آن سرو قدم کو به نسیمی بخرامید
گفتم که دوا نیست مرا رحم کن ای دوست
گفتا که به دار است هر آن سر که خروشید
گفتم که به جانم غم عشق دگری نیست
گفتا که به شیدایی تو رنگ زمینیست
گفتم که شود صبح دمی عشق بیاید
گفتا که به بپا خیز و نشو خالی از امید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۷ ، ۰۷:۴۲
حسن ناظم
به سرم ، هوای عشقت
درد من ، دوای عشقت
آمدم به جان نثاری
بشوم فدای عشقت
تب کهنه ، بیقراری
جان خسته ، بردباری
چه شود ، که با من آید
نظری ، نگاه عشقت
دگران خبر ندارند
که تو را چگونه خواهم
همه جان و تن ببازم
سر ماجرای عشقت
به امید صبحگاهی
که در این بند نباشم
مطلعی که سر بریده
برسم به پای عشقت
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۷ ، ۰۸:۴۸
حسن ناظم
چه خوش و آب و رنگ عشقی که ز چشم تو شد آغار
چه بلند و در چه اوجی است
به خیالت ای گل آواز

به هوای کویت این بار
صنما کجا روم باز
نه ، بدان ، دوا نگردم به طبابت طبیبان
که سرم شده هوایی و تویی علاج این راز

چو به دام عشق گشتم نشود رها عنانم
و هر آن عنان ببازم و به دام بسته ام باز

چه شود شوی دوباره تو به کوی ما خرامان
که دمی نیاز دارم به نگاه های پر ناز
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۷ ، ۱۷:۰۷
حسن ناظم
به نای بلبلی غریب که سر سپرده بر عدم
نفس بده به چه چهم که بی تو پژمرده شدم
مگر نبود حکم عشق حکم وصال عاشقان
پس از چه روست این فراق چرا سزاست بار غم
گفت به من منادیت که راه توست مستقیم
ولی ببین که گم شدم هر نفس آواره شدم
سر چو به پای عشق تو به هر قصیده باختم
روا نبود درد عشق ، که در غمت شناختم
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۷ ، ۱۰:۳۰
حسن ناظم

تمام عشق من به تو  ، از آن  ، نگاه اولین

برای بردن دلم  ، چه کرده ای تو نازنین

تمام شوق وصل را  ، ز چشم تو گرفته ام

دگر چه مانده از دلم ، پر از تو گشته دلنشین

نگاه میکنم به تو ، به هر کجا که بنگرم

ببین چگونه مانده ام ، سر به هوا درین زمین

درین مجال عاشقی ، بر تو کسی حریف نیست

تمام دل نوشته ها ، به وصف توست مه جبین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۷ ، ۰۹:۵۷
حسن ناظم
بر سر کوی خیالش منشین ، شیدایی
ای سبک بال بپر
عشق تو را میخواهد
خرقه از تن بکن و جامه بدر
خویش بجو
به خودآ و به خدا
عشق تو را میخواهد
از ازل محرم اسرار
تو بودی و تو باش
عشق انگار ، تو را میخواهد
منتظر مانده به کویی
نگران تو نگارین دلدار
یاره خممار تو را میخواهد
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۷ ، ۱۱:۰۷
حسن ناظم