شعر وغزلهای من

شعر چهار بیتی غزل

شعر وغزلهای من

شعر چهار بیتی غزل

اشعار مندرج در این وبلاگ متعلق به اینجانب می باشد و استفاده از آنها بدون ذکر منبع ممنوع است

پیام های کوتاه
  • ۱۸ تیر ۹۹ , ۰۳:۴۴
    فنا
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها

۱۴ مطلب با موضوع «پرواز» ثبت شده است

یه پرنده پر کشیده
از همه دنیا بریده
ناکجا آباده مقصد
درد موندنو کشیده
نمیشه بی آب و دونه
پره از دام زمین ها
حتی بعضی جاها عشقو
کردن ابزار ، دام بونا
کاشکی آسمون تموم شه
یه جا تو نور و سپیدی
برسه پرنده آخر
رد بشه از نا امیدی
مقصدت هرجا که باشه
بدون اونجا آخرش نیست
مهم این حس پریدن
توی اوجه ، بهترش نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۸ ، ۰۶:۰۷
حسن ناظم
تو چون چشمه ساران
زلالی و جاری
تو همزاد باران

تو از بطن خاکی
درختی شکفته
تو سروی خرامان

رسیده به خورشید
به سر شور و امید
سراسر بهاران

نشد صورت عشق
بدون نگاهت
بیاید در امکان

سحر جان بیشه
پر از عطر شبنم
تو در پرده پنهان

و من باز آرام
نشستم کنارت
ولی گیج و حیران

کجا خواهد آمد
کجا رفته اصلا
چرا من غزل خوان

تو را دوره کردم
تو در من نبودی ؟
در آن شور عریان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۷ ، ۰۹:۱۷
حسن ناظم
شراب سرخ لبهایت
دوای درد بی درمان
قمار عشق می خواهم
نگاهی از تو ، از من جان
درین بازار دلخواهان
ندارم تحفه ای قابل
بیاور باده را کامل
حساب و عقل کن باطل
به کوی می فروشانت
من آن مدهوش و حیرانم
دمی از عشق میگویم
دمی از یار میخوانم
صفای بزم مطرب را
نباشد هیچ میزانی
که من از خود برون گشتم
به ضرب آن غزل خوانی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۶ ، ۰۹:۲۷
حسن ناظم
قدمی به عشق بر دار ، ز شب سیاه بگذر

ز هوای تازه پر شو ، تو از این غبار بگذر

سر کوی عشق بازان ، نخرند زهد ریایی

بنشین به قبله عشق ، ز عدد ، حساب بگذر

چو فنا شوی در این بزم ، دگرت نشان نماند

به طرب چو پا نهادی، ز غم و عذاب بگذر

به بر پیر مغانم ، همه جا صلح و سلام است

به اشارتی ندا داد ، که از این حجاب بگذر
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۵ ، ۰۳:۱۴
حسن ناظم
در حال مناجات و دعا پر به گشودیم

وان باده که معشوق فرستاد خریدیم

خوردیم از آن باده وحدت، خم منصور

اینگونه ز احوال جهان دست کشیدیم

گفتند چنان صبر نمودید ، که افتاد ؟

در چله ناب است که این باده گشودیم

گر دور فلک بر سر رندانه به چرخ است

ما نیز گذشتیم از این چرخ و پریدیم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۵ ، ۰۸:۱۴
حسن ناظم
تنم تبدار عشق است و نگاهم غرق چشمانش
به دل مجنون او گشتم ، چو دادم سر به دیدارش
چنانم خواند و آتش زد ، بر این پروانه مفتون
که هست و هستیم را سوخت ، به گرد شمع بیدارش
هم آئینه پر از او شد ، هم آن آئینه خالی بود
عجب آمد به عقل من ، کجا شد عشق تکرارش
بیاور باده ای دیگر ، نگه دارم در این باور
که فرعون درونم را ، کنم موسی به گفتارش
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۳۱
حسن ناظم
گفتمش این که می روی ، به عاشقت روا نبود

گفت به چشم عاشقم ، جان تو مبتلا نبود

گفتم از این که سوختم از این که پروانه شدم

گفت که پر گشودنت به شوق پرواز ، ونه نشان ابتلا نبود

گفتمش این گونه شده عاشق راه و مقصدم

گفت بهانه ای دگر ، راز درون سینه ات به ما که پوشیده نبود

گفتمش این راه تویی مقصد و همراه تویی

گفت که این گونه بیا نی به تظاهر به ریا ، عشق که این گونه نبود
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۴۸
حسن ناظم

ما را به بزم پرواز ، خواند به یک پیاله

این باده های پر راز ، او میکند حواله

جانانه رحمتی داد ، بر جان زخم خورده

از شوق مشتعل شد ، این شمع نور مرده

دیگر به روشنایی ، رویش نمایان شده 

دل در قمار عشقش ، جان را گرو نهاده

پر داد جان و باقیست ، آن یار بی نشانه

تا باز هم بخواند ،عشاق ، سوی خانه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۵ ، ۱۲:۱۱
حسن ناظم
به شراب می فروشان همه مست و باده نوشان
صنما تو سروری کن ببرم به کوی ایشان
به خدا که باده ای از طلبش به عشق خوردن
برساندت به جایی که فنا شوی و جوشان
همه از خروش خواندند به فرشته پر رساندند
همه مست بادگانی که رها شدند و پر ران
بنگر مقام سالک که نمانده در نیازی
که مقام شاهدی شد سببی که گشت حیران
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۴۱
حسن ناظم
به نام عشق ممکن شد که باشم من در این پرواز
به نام عشق ممکن شد شروعی تازه یک آغاز
به نام عشق اندازم به دریا قایق خود را
که این دریای بی پایان نباشد خالی از این راز
به نام عشق می بوسم قدمهای نگارین یار
که این مستی از آغاز است به دست ساقی تن ناز
به نام عشق ، ناممکن همه ممکن شد این لحظه
ترنم های های یک مجنون ز لیلا می شود آواز
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۳۵
حسن ناظم