حال مرا
جمعه, ۳ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۲۵ ب.ظ
حال مرا قال مرا آتش بر جان مرا گوش کن احوال مرا
در طلبش بودم و بس ، خواند و به دل خواند مرا
گفتمش ای یار چنین دل شده در بند و کمین
کو ببرد زار مرا کو ببرد زار مرا ، پس مده آزار مرا
گفت به بندم چو شدی گر به کمندم تو شدی ، از تو رها تر نبود
گفت و رها کرد مرا ، بی سر و پا کرد مرا گفت و فنا کرد مرا
گفتمش این سجده مرا محو کند ، نیست کسی غیر شما
گفت بیا وقت دعا ، حال خوشیست بین ما، گفت و صدا کرد مرا
در طلبش بودم و بس ، خواند و به دل خواند مرا
گفتمش ای یار چنین دل شده در بند و کمین
کو ببرد زار مرا کو ببرد زار مرا ، پس مده آزار مرا
گفت به بندم چو شدی گر به کمندم تو شدی ، از تو رها تر نبود
گفت و رها کرد مرا ، بی سر و پا کرد مرا گفت و فنا کرد مرا
گفتمش این سجده مرا محو کند ، نیست کسی غیر شما
گفت بیا وقت دعا ، حال خوشیست بین ما، گفت و صدا کرد مرا
۹۵/۱۰/۰۳