شراب کهنه
چهارشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۴۲ ق.ظ
شراب کهنه ای بده ، که عقل را رها کنم
که در خرابی اش ز نو ، باور خود بنا کنم
شراب کهنه ای بده، که هست باشم و که نیست
نیستی از مجاز و وهم ، حقیقتم پیدا کنم
شراب کهنه ای بده، که پر کشم به سوی تو
کزین حجاب رد شوم تو را که جستجو کنم
شراب کهنه ای بده ، که بی اراده عشق را
درون سینه جا دهم ، سعی کنم صفا کنم
که در خرابی اش ز نو ، باور خود بنا کنم
شراب کهنه ای بده، که هست باشم و که نیست
نیستی از مجاز و وهم ، حقیقتم پیدا کنم
شراب کهنه ای بده، که پر کشم به سوی تو
کزین حجاب رد شوم تو را که جستجو کنم
شراب کهنه ای بده ، که بی اراده عشق را
درون سینه جا دهم ، سعی کنم صفا کنم
۹۵/۱۱/۱۳