دل سوی یار میرود ، غنچه به بار میرود
طرف سبکبالی و عشق ، مرغ هزار میرود
او به طرب نواخته ، سازه من پیاله زن
گرچه پرم ازین طرب ، دیده بر آب میرود
حال خوشیست عاشقی ، من نه منم هست تویی
دیده ام این وادی و سر ، پاک به باد میرود
گفت مرا بخوان شبی تا که شوم به منزلت
جان بدهم به پای او ، جان به ثواب میرود
طرف سبکبالی و عشق ، مرغ هزار میرود
او به طرب نواخته ، سازه من پیاله زن
گرچه پرم ازین طرب ، دیده بر آب میرود
حال خوشیست عاشقی ، من نه منم هست تویی
دیده ام این وادی و سر ، پاک به باد میرود
گفت مرا بخوان شبی تا که شوم به منزلت
جان بدهم به پای او ، جان به ثواب میرود