گر مرا مستانه می خوانی بیا
گر سری دیوانه می خواهی بیا
گر که با جان ربنا را گفته ای
سر به دار عشق و قربانی بیا
بند تن زندان ابرار من است
گر رها از بند و زندانی بیا
پر زدم با شوق رویش بی هوا
گفت بنگر گرکه سیمرغی و وحدانی بیا
گر سری دیوانه می خواهی بیا
گر که با جان ربنا را گفته ای
سر به دار عشق و قربانی بیا
بند تن زندان ابرار من است
گر رها از بند و زندانی بیا
پر زدم با شوق رویش بی هوا
گفت بنگر گرکه سیمرغی و وحدانی بیا