شعر وغزلهای من حسن ناظم

شعر چهارپاره غزل حسن ناظم

شعر وغزلهای من حسن ناظم

شعر چهارپاره غزل حسن ناظم

شعر وغزلهای من حسن ناظم

اشعار مندرج در این وبلاگ متعلق به اینجانب می باشد و استفاده از آنها بدون ذکر منبع ممنوع است حسن ناظم

پیام های کوتاه
  • ۱۸ تیر ۹۹ , ۰۳:۴۴
    فنا
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

من بنده شدم بر عشق

پاینده شدم در عشق
از آتش جان سوزی

آکتده شدم با عشق


شوری است بر انگیزد
در جان و دلم ریزد
هیهات بی انگیزد
در آتش و داغ عشق


لب تشنه , بره هامون
عشقی که کند افسون
من آب نمیخواهم 
جز از ید پیر عشق


این نکته که میخوانی
معنی نکنی آنی
بس شرح و سخن دارد
اقلیم عظیم عشق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۹ ، ۱۹:۳۳
حسن ناظم

 

کاش که این ساده دل عاشق و رسوا نبود
کاش که چشمان تو این همه زیبا نبود
کاش رها میشدم از غم دلدادگی
صورت آن آشنا این همه بیتا نبود
گرد جهان گشتم و غیر تو ام خواست نیست
کاش که لبهای تو شککر و حلوا نبود
گفتمش این راز و از خون جگر ها که رفت
گفت که اسرار عشق حل معما نبود؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۷:۱۶
حسن ناظم

 

صحبت اصحاب عشق

صحبت مستانه هاست
اوج شهیدان عشق 
برکت پیمانه هاست

در طلب آمد دمی 
گشت عیان شمس ما
جمله ی دیدار ها 
رحمت و لطف خداست

گفت نمی خوانی از
آیه ی شکر و حضور
گفتمش این آیه ها
درک جمال شماست

گفت نظر بر مجاز 
میکنی اندر سماع
صاحب اعجاز ها
مطرب این ساز هاست 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۷:۱۳
حسن ناظم


راه کمالم نمود آن رخ زیبای تو
گنج محالم گشود آن لب حلوای تو
در دو جهان نیستم فارغ ازین ادعا
اینکه منم در صف مکتب و ماوای تو
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۷:۰۹
حسن ناظم

چه شبی چه بامدادی 
چه سحرگهی 
خرامان
به هوای باده مستیم 
ز شکوه عشق 
حیران
چه خیال دلنشینی 
که تویی خیال سازم
چه محال پر ز رازی 
که منم در آن 
غزل خوان
نه به جمله ام در آید 
کمی از عز و جلالت
نه به فهم و عقل کنجی

همه واژه ها 
پریشان
به وصال اسم اعظم 
نرسد کسی به جمله
که کمال و عشق هر دو

بشود در آن نمایان


حسن ناظم ۹۹.۷.۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۷:۰۷
حسن ناظم

گفتم ای عشق دگری نیست تویی در یادم
گفت برخیز و بگو از دو جهان آزادم
گفتم این مشق طلب چشم تو بر من آموخت
گفت آتش زده ام برتو و از آن شادم
گفتم این آیه توحید هو الله احد
گفت معشوق یکی هست و بمان در یادم
از سر لطف تو ای حضرت استاد ببین
در دل عشق نشستم  ز جهان آزادم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۷:۰۴
حسن ناظم