شعر وغزلهای من حسن ناظم

شعر چهارپاره غزل حسن ناظم

شعر وغزلهای من حسن ناظم

شعر چهارپاره غزل حسن ناظم

شعر وغزلهای من حسن ناظم

اشعار مندرج در این وبلاگ متعلق به اینجانب می باشد و استفاده از آنها بدون ذکر منبع ممنوع است حسن ناظم

پیام های کوتاه
  • ۱۸ تیر ۹۹ , ۰۳:۴۴
    فنا
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها

۴۲ مطلب با موضوع «عشق» ثبت شده است

زورق جان را ببر ، در دل دریای عشق

تا که شوی غرق در مقصد و معنای عشق

جلوه معشوق ما ، جمله ، زیبایی است

محو در او میشویم ، رفته به یغمای عشق

بسته دخیلی به بت تا که شفایش دهد

ما ز الم رسته ایم ، در ید بیضای عشق

جمع ملک ، عرشیان ، راوی این قصه اند

آخر این داستان ، شور و تماشای عشق
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۵۲
حسن ناظم
چون باده ای از عشق چشیدم خموشیم

این حالت مستانه به دنیای موهم نفروشیم

آن نرگس بیتاب که تایش به جهان نیست

دیدیم و به شوقش ره میخانه گزیدیم

در میکده جمعیم و به رازند و نیازند

در راه حقیقت چو رسیدیم به هوشیم

او خواند و چنان غرق در آغوش نگاریم

که این کار جهان را دگر اصرار نداریم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۱۷
حسن ناظم
یا للعجب از عشق او
قربانی کویش شدم

مست از می و پیمانه اش
در بند گیسویش شدم

چرخی زدم بر گرد او
شد ذکر جانم ورد او

ناسوتیان لاهوتیان سبحان گو
همراه من در گفتگو

باران رحمت میزد و من
در نگاهش غرقه غرق

دنیای ما را آب برد
گم شد جهان در غرب و شرق

آدم که حوا ای نبود
این عشق هرجایی نبود

بعد از هزاران پرده رفت
تا سر سپارد در سجود
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۵ ، ۲۳:۰۱
حسن ناظم
گفتی آرام ندارم ، که جهان تاریک است

گفتمت غم مخور ای دل، که سحر نزدیک است

گفتی از یار ندارم خبری ، عشق کجاست

گفتمت چرخ اساطیری عشاق ، در ایام بجاست

گفتی از صحبت نرگس ، نگرانیه نسیم

گفتمت آخر این درس ، بباید که به دریا برسیم

گفتی ای کاش خدا لطف کند معجزه اش راه گشاست

گفتمت صاحب اعجاز تویی ، این زیباست
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۵ ، ۰۹:۲۷
حسن ناظم
ای مرغک صحرایی ، مستانه نکن یادش

آتش زده ای بر دل ، این گونه به فریادش

این چهچه مستانه ، سوزد دل دیوانه

داد از سخن عشقش ، از آتش و پروانه

هم بال ملک بودی ،هر آن که به تسبیحش

خواندی و مرا بردی ، بر محضر آن دلکش

گویند دمی باشد ، دل دادگیه در عشق

عمریست دلم رفته ، اما نرسم بر عشق
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۵ ، ۰۸:۱۵
حسن ناظم

کمی باران ، کمی عشق
کمی مرهم برای زخمهایم
به تیمار دلم راهی ندارم
تو میدانی کجا باید بیایم
کمی از صحبت مجنون و لیلا
بریده بندهای عادتم را
کجا یکدم نشینم بی نگاهت
که رسوا باشد این شور وتمنا
به نظم آمد تمام گفته هایم
کنار اتصال و این تماشا
برای عقل عاجز گفتنی نیست
که او درکی ندارد زین تولی
پر پرواز میخواهم کجایی
میایی عاقبت در خاطر ما
کنار رود جاری چشم شستم
تشهد خواندم و او گشت پیدا
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۳
حسن ناظم
شکوفا می شود غنچه ، به دست اشتیاق تو

تمام لحظه ها زیباست ، چو روشن شد چراغ تو

من از پاکیه بارانت ، به عمق واژه ها رفتم

همجایی که باید گفت ، تمثیلی و حرفی نو

چه باید کرد با این عشق ، چه باید کرد با فریاد

منم همسان این عالم ، شدم گردان به گرد تو

هوایی گشتم آن صبحی که با مستان دعا کردم

که درد عشق آسان نیست ، چو معشوقم تو باشی تو
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۲۷
حسن ناظم
هوایش دارم ای دردانه ای عشق ، به چشمانش گرفتارم کن ای عشق

منم آن مرغ شککر خوار کویش ، که نجوایی ندارد غیر از این عشق

شبی بی یاد او من سر نکردم ، غریق رحمت رحمانی عشق

به سازم کوک عرفانی نهاده ، که باشم هم نوای مطرب عشق

به جام و مستیش صد شعر گفتم ، همه از برکت میخانه عشق

چو سرگردانیم در کوی او شد ، شدم حیران بی پایانی عشق

شمیمی و گلی و سبزه زاری منم محو جمال و صورت عشق

به قلبم چشمه های ناب جوشید ، همه از پاکیه روحانی عشق
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۴۱
حسن ناظم
خوشا دشت شقایق , فصل پرواز

صدای ساز مطرب , شور آواز

خوشا مستی مستان , از لب نی

نگاهی پیر عاشق , کی کنی کی

خوشا فانی شدن , دریای رحمت

بیاور ساقیا ، جامی ز وحدت

خوشا چرخیدنم ، بر تاب مویش

هوای دلبری دارد ، به کویش

به دف دستی زدم ، در اوج شورت

شهادت لایقش شد ، در حضورت

خوشا سجاده و قد قامت عشق

نماز و اتصالی ، مملو از عشق
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۲۸
حسن ناظم
ای بسته بر گیسوی عشق ای واله اندر کوی عشق

بی بیم و تدبیرم مخوان مجنونم از جادوی عشق

سنگی بزد بر شیشه ام از هم گسست اندیشه ام

فانی در این آتش شدم افروخته ، با هوی عشق

شبهای تاری بود و من غیر تو را میخواستم

مقصود این محفل تویی ای مبدع و معبود عشق

حالا سر از تن شد جدا بر دار شد من های ما

حالا که بی دل آمدم آتش بزن بر عود عشق
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۵
حسن ناظم