خموشیم
سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۱۷ ق.ظ
چون باده ای از عشق چشیدم خموشیم
این حالت مستانه به دنیای موهم نفروشیم
آن نرگس بیتاب که تایش به جهان نیست
دیدیم و به شوقش ره میخانه گزیدیم
در میکده جمعیم و به رازند و نیازند
در راه حقیقت چو رسیدیم به هوشیم
او خواند و چنان غرق در آغوش نگاریم
که این کار جهان را دگر اصرار نداریم
این حالت مستانه به دنیای موهم نفروشیم
آن نرگس بیتاب که تایش به جهان نیست
دیدیم و به شوقش ره میخانه گزیدیم
در میکده جمعیم و به رازند و نیازند
در راه حقیقت چو رسیدیم به هوشیم
او خواند و چنان غرق در آغوش نگاریم
که این کار جهان را دگر اصرار نداریم
۹۵/۱۱/۲۶