بی هوا
سه شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۷ ق.ظ
برساز دل چنگی بزن ای خالق آیینه ها
جان را ز غمها وا رهان در صبحگاه سینه ها
دل را ربودی با میت عاشق شدم اندر پی ات
حالا بیا سازی بزن ما را بچرخان بی هوا
رومی و بلخی نیستم گنجی و عریان نیستم
من بی هوا افتاده ام در بزم این بی کینه ها
هر دم که خواندم نام تو افتاد دل در دام تو
تسلیم چشمان تو ام چون خوانده ای ای دلربا
جان را ز غمها وا رهان در صبحگاه سینه ها
دل را ربودی با میت عاشق شدم اندر پی ات
حالا بیا سازی بزن ما را بچرخان بی هوا
رومی و بلخی نیستم گنجی و عریان نیستم
من بی هوا افتاده ام در بزم این بی کینه ها
هر دم که خواندم نام تو افتاد دل در دام تو
تسلیم چشمان تو ام چون خوانده ای ای دلربا