بر آورده شدم
شنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۴۶ ق.ظ
غم به شراب رفت و من بر طرب آغشته شدم
رنج و عذاب رفت ومن شاهد بی شبهه شدم
آب حیات داد و من باقی بی بقعه شدم
ساغر ناب داد و من مست به تب برده شدم
گفته خموش باش و من شور فزاینده شدم
گفته به هوش باش ومن بی سر و بی هوش شدم
طره به باد داد و من عاشق بی چاره شدم
شعله به جان فتاد و من فانی و چون دود شدم
دست به ساز برد و من چرخش بی وقفه شدم
قصه دراز بود و من خوانده به یک جمله شدم
می کشد او مهار را می برد این سوار را
گام کجا نهاده ام چون که بر آورده شدم
فاتح اسماء و عدم گفت در آن سپیده دم
بر ره عشق آمدی ، گفتم و آکنده شدم
سینه به سینه گفته شد راز میان من و او
بر سر خوان معرفت چون که بر او بنده شدم
۹۵/۰۳/۰۸