محمد (ص)
سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۹ ق.ظ
چو قلم به دست گیرم که بگویم از خصالش
به خدا که قاصرم من ز بیان و وصف حالش
چه نکوست نام او را به سلام حق بخوانند
ختم جمله انبیا را اسوه ادب بدانند
او که با کلام وحیش چشمه های نور می ساخت
به حلاوت خصالش به بدی و ظلم می تاخت
آن زمان که سوی معراج به براق شد روانه
به مقام قرب بگذشت ز بهشت جاودانه
شب اوج عاشقانه که به وصل نائل آمد
به خدا نبود و نامد جبرئیل تا به این حد
تو که صدر ومنتهی ای تو که همراز خدایی
تو که در شهود و باطن اشرف فرشته هایی
این کلام قاصر من که به شهد شوق آمد
بپذیر ای یگانه گر که در خورت نباشد
حسن ناظم
به خدا که قاصرم من ز بیان و وصف حالش
چه نکوست نام او را به سلام حق بخوانند
ختم جمله انبیا را اسوه ادب بدانند
او که با کلام وحیش چشمه های نور می ساخت
به حلاوت خصالش به بدی و ظلم می تاخت
آن زمان که سوی معراج به براق شد روانه
به مقام قرب بگذشت ز بهشت جاودانه
شب اوج عاشقانه که به وصل نائل آمد
به خدا نبود و نامد جبرئیل تا به این حد
تو که صدر ومنتهی ای تو که همراز خدایی
تو که در شهود و باطن اشرف فرشته هایی
این کلام قاصر من که به شهد شوق آمد
بپذیر ای یگانه گر که در خورت نباشد
حسن ناظم
۹۴/۱۰/۱۵