نور مکرر تویی
شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۵ ب.ظ
مطرب مهتاب رو ، بودم و هستم تویی
بر سر بازار عشق ، من ننشستم تویی
من چه فروشم گهر ، در پس این ماجرا
مشتری و حجره دار ، سکه و گوهر تویی
جمله به عالم زدی ، نور تجلی و بعد
صاحب این قصه از ، اول و آخر تویی
از عدم ار سر گشود ، عشق شد اندر وجود
ظاهر و باطن در این ، نور مکرر تویی
بر سر بازار عشق ، من ننشستم تویی
من چه فروشم گهر ، در پس این ماجرا
مشتری و حجره دار ، سکه و گوهر تویی
جمله به عالم زدی ، نور تجلی و بعد
صاحب این قصه از ، اول و آخر تویی
از عدم ار سر گشود ، عشق شد اندر وجود
ظاهر و باطن در این ، نور مکرر تویی
۹۵/۰۹/۲۰