شعر وغزلهای من

شعر چهار بیتی غزل

شعر وغزلهای من

شعر چهار بیتی غزل

اشعار مندرج در این وبلاگ متعلق به اینجانب می باشد و استفاده از آنها بدون ذکر منبع ممنوع است

پیام های کوتاه
  • ۱۸ تیر ۹۹ , ۰۳:۴۴
    فنا
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها
به دام خیال تو افتاده این دل
شبی پر ز مهتاب به نجوای ساحل
کنار تو دریا و من بی بهانه
یکی میشدیم در صفای شبانه
به یاد تو موجی که می گوید از تو
مرا می برد تا رها سازد از نو
گریزم ز عشقت که امکان ندارد
شب این رباعی که پایان ندارد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۰۸:۰۲
حسن ناظم
به خدا که می رود دل به شراب لاله گونت
پی باده های شیرین به سراغ بی ستونت
به نگاه عشق دادم همه جان که بی تو جانا
نرسم به آشیانی جز به مهربانی و تبسم لبانت
به عقیق چشم عشقم همه دار می فروشم
که می ارزد این تمنا به سر هر دو جهانت
من غلام آن عزیزم که تمام دین و دل برد
که همه تلاطم من شد ز موج گیسوانت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۱۲:۳۰
حسن ناظم
به طریق عشق بازان بکشانیم مداوم
سر سجاده عشقت بنشانیم مداوم
صنما زدرد هجران برهانیم مداوم
تو به باده های جوشان بپرانیم مداوم
به خدا امید دارم به خود آریم مداوم
که به کوی می فروشان برسانیم مداوم
که تمام شعر هستی ز تو گفتگو نماید
تو در این آینه خود را بنماییم مداوم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۷:۲۵
حسن ناظم

رسیدم به شعری که یاد تو دارد

رسیدم به دریا که کام تو دارد

رسیدم به طوفان به موج خروشان

که این شور جوشان ز شوق تو دارد

صدا کن مرا ای دمت عاشقانه 

تجلی کن ای جان به بزم شبانه

که این سر نهادن به موج خروشان

پس از اتصالم به اوج تو آمد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۴ ، ۱۱:۵۰
حسن ناظم
به شمعی رسیدم که نور تو دارد
به پیمانه ای کز سبوی تو آمد
به پروانگی رفت تمام وجودم
گهی گرد رویت گهی در سجودم
سفر کرده ام من به قد قامت عشق
نظر بازی ما شد از ساحت عشق
به یاد دو چشمت چو ابری غمینم
شبی عاشقانه به دریا نشینم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۱۱:۰۹
حسن ناظم
به شتاب لحظه ها رفت همه عمرو بی تو ماندم
تو ببین که بر سر جوی همه از تو شعر خواندم
صنما تو جان مایی منم آن خراب بی سر
تو بیا و دل نسوزان که بسوزیم سراسر
چو به کوی تو مقیمم به خرابه دل نبندم
که به راه این خرابات به تو من نیازمندم
تو بصیری و خبیری تو که عشق بی نظیری
تو ببین و چاره ام کن که رها شود اسیری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۸:۱۲
حسن ناظم
ای ترانه ساز پرواز
ای صدای اوج آواز
به طرب زدی و خواندی
پرم از این شعرو اعجاز
عالم ابتدا سکون بود
عاشقانه لرزه آمد بر دل ساز
رقص ذره ها به گردت
از تجلی گشت آغاز
تو که شوق عاشقانه
به دلم نشانده ای باز
رسم پروانگی ام را
بپذیر ای صاحب راز
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۵۲
حسن ناظم
چه میشود که بیایی به قلب من جاشی
هوای تازه برای نفس کشیدنم باشی
چه میشود که بیایی رواق چشم مرا
به نور روشنش کنی و چراغ من باشی
چه میشود که بشویی غبار اندوهم
به عطر ناب توکل که مصدرش باشی
چه میشود که به مستی مرا تو چاره کنی
به باده های تحول که ساغرش باشی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۴ ، ۰۹:۳۸
حسن ناظم
با دستهای باران از روی سبزه زاران
میشست گرد اندوه تا گل دهد گلستان
دستی به باغ می برد بر شاخه درختان
تا جان دهد دوباره بر تکه چوب بی جان
ز انوار عشق و رحمت در کارگاه دنیا
ز الطاف خویش میساخت ازخاک خشک بستان
ما در لطافت او در درک لا یزال و دروسعت کمالش
حیران شدیم و عطشان با بوسه های باران
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۰۸:۳۱
حسن ناظم
یک حدیث از عشق امشب گفته شد
ماجرایی از محبت خوانده شد
یک حکایت از دو چشم بی قرار
یک روایت رفت از گیسوی یار
ساقی از می امشبم سیراب کرد
چشم هایم را به مستی باز کرد
دوش دانستم به مستی ساز شد
نغمه هایی که برت آواز شد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۱۳:۵۹
حسن ناظم