شعر وغزلهای من

شعر چهار بیتی غزل

شعر وغزلهای من

شعر چهار بیتی غزل

اشعار مندرج در این وبلاگ متعلق به اینجانب می باشد و استفاده از آنها بدون ذکر منبع ممنوع است

پیام های کوتاه
  • ۱۸ تیر ۹۹ , ۰۳:۴۴
    فنا
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
پیوندها

۳۲ مطلب با موضوع «دل نوشته» ثبت شده است

گفت آن نرگس مستانه
به نجوا به نسیم
روزگاریست در این باغ
که ما هم نفسیم
پخته ی سردی و گرمیه
خزانیم و بهار
شاهد عشق هزاران
دل و دلداده و یار
می تراود ز کجا این همه شور
از چه شده
راز این قصه کجا گفته
کجا خوانده شده
در پی چیست در این چرخه
چرا سرگشته ست
آخر این بار امانت
زچه رو نشکفته ست
عشق را کرده مطاعی
سر بازار هوس
برده از یاد همه عهدش
مانده در بازیه نفس
باید از این خطر آخر
به سلامت گذرد
عاشق کوی تو گردد
راز عدم را بخرد
باید این مرغ خوش آهنگ
تو را ساز کند
پر سیمرغ شده سوی تو
پرواز کند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۱۲
حسن ناظم
مگر می شود ، بی تو باران نبارد

که هر قطره آرام جان است وقتی نباشی

مگر می شود ، باز از آن کوچه رد شد

و با من در آن کوچه ، هم پا نباشی

مگر می شود ، عاشقی بی گل سرخ

که پروانه ماوا ندارد ، چو ای گل نباشی

غم و غربتم بی تو پایان ندارد

و این داغ باشد ، تو وقتی نباشی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۰۶
حسن ناظم
پر پرواز منو به من بده

نت های ساز منو به من بده

میخونم بازم برات از ته دل

چشمای بازم رو باز به من بده

نمیدون مقصدم کجاست بگو

کشف این راز منو به من بده

تو پریشونی دنیام ، بطلب

پر پرواز منو به من بده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۲۶
حسن ناظم
وطنم شده غریبه ، با صدای کوه وتیشه

دیگه فرهادی نمونده ، عشقی که باشه با ریشه

عربا هجوم اوردن ، پندارای نیک رو بردن

خیلی از مردمای شهر ، پیشه شون آدم فروشه

یه مترسک پوشالی ، شده وارث تو کورش

که ابا داره بگه که ، خاک ایران زندگیشه

مونده بازم توی ذهنم ، فکر ایران تا همیشه

ارق و دلدادگی و عشق ، بغض و بارون تا همیشه
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۵:۱۹
حسن ناظم
در هوا و کوی دوست ، حال ویرانی نکوست

ای خراباتی بدان ، نو شدن دلخواه اوست

گر که با سنگی زند ، شبشه ای را بشکند

بار دیگر نو کند ، خلق مینا کار اوست

بسته بودم بر زمین ، بنده سودا ، غمین

او مرا از من برید ، درک آزادی نکوست

هر که بر کویش رود ، وصل بر مویش شود

خود سرش را میدهد ، بر سر جادوی دوست
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۵ ، ۱۱:۴۲
حسن ناظم
بگذرم از جونم؟ من بی تو بارونم
من بی نگات پاییز ، خواب زمستونم
دریاییه چشمات ، رویائیه موهات
دریای رویایی ، من بی تو داغونم
گفتی یه کم مونده تا این گره وا شه
گفتم که می بینی؟ تکرار مجنونم
اونجا که باید داد ، اونجا که باید برد
سر رو به ناز تو دل بر نیاز تو ، من باز میمونم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۵ ، ۲۰:۰۸
حسن ناظم

شرابی کهنه میخواهم ، غمی دارم بسان کوه
چراغ و نور میخواهم ، شبی دارم پر از اندوه
به سنگی شیشه دل را شکسته روزگار سخت
در این طوفان تو میمانی منو یک سینه مجروح
مرارت های دنیا را ، خدایا بر من آسان کن
که با تو با حضور تو ، نماند درد جان و روح
سپردم هرچه را دارم ، به تو ای خالق قادر
که میخوانی تمام خلقتت را ، سوی خود ای خالق ممدوح

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۱۷:۱۷
حسن ناظم

بغض تنهایی ما رو ، کسی انگار نمیفهمه
شب دلتنگی نو رو ، حس تکرار نمیفهمه
به سرم اومده بازم ، اینکه از تو دم بگیرم
اما حتی این صدا رو ،کسی انگار نمیفهمه
یه نگاهی کرد به چشمام،ولی نه گریه مارو
اونی که باید بفهمه ، عمرا انگار نمیفهمه
آخر یه نیمه راهم ، تو اسارت و گناهم
تو هم میگی بر میگردی دلم انگار نمیفهمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۱۷:۱۳
حسن ناظم

یه روزی تو دریای دور و غریب 

                                  به گرمای خورشید دل باختم

باید که ز دریا جدا میشدم

                                 تو رو تو جدایی شاید میشناختم

باید اوج میگرفتم میرفتم کویر

                                باید روح بارون رو میساختم

هنوز عشق تو مونده تو قلب من

                                 اگرچه ندونستم و تاختم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۴۲
حسن ناظم
امشب به شوق روی او از عشق می سازم وضو
شاید که دل راهی شود ماوا کنم در کوی او
مستی به سر افتاده باز بنشسته ام اندر نیاز
یا جام نوشین می دهد یا سر ندارم از نماز
بردم به کویش این سوال که ای خلقت تو بی مثال
عالم به نیکی ساختی اما چرا دارد زوال
پرسیدم از این خیر و شر این جنگ دایم بی ثمر
اینکه تداعی می شود این راه پر شیب و خطر
گفتا تو بسپار و بیا من با تو ام در هر کجا
آنجا که من باشم کم است در عاشقی این ماجرا
انجا که با من هم نظر باشی جهان زیبا تر است
آنجا کنار هر زوال یک غنچه در شور و شر است
در هر نظر بینی که شر یک تجربه چون آتش است
باید ز خامی بگذری این راه رضوان من است
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۴۸
حسن ناظم